بوی الرحمان
وحشتی بدجور افتاده به جسم و جانشان کم کمک در میرود سرجوخه تا خاقانشان
وقت رفتن ورجه ورجه کردن آنان ببین دیسکوتک وا کرده کک در پاچهی تنبانشان
هرچه برخود میزنند عطر و گلاب و ادکلن کم نمیگردد ز بینی بوی الرحمانشان
عنقریب از کشور ایران فراری میشوند هم گدای خامنه هم خان رفسنجانشان
Beginihg of the end?
A poem from Hadi Khorsandi
No comments:
Post a Comment