Showing posts with label Poems. Show all posts
Showing posts with label Poems. Show all posts

25 February 2011

فریاد شاعر ایران دوست که از دل ملت سخن میگوید

 http://www.youtube.com/watch?v=-j5u98pmOmU

02 January 2011

اهریمن نامه

يکی از هم وطنان ما با نام مستعار «دودوزه» که در کانادا اقامت دارد شعر بلندی سروده و در وبلاگ خود گذاشته. اين شعر که به سبک شاهنامه سروده شده و «اهريمن نامه» نام دارد  تمامی نکته ها و زيروبم های سبک شاهنامه را دارد و بهر طنزی که در آن هست امروزی و خواندنی  است

اهریمن نامه

شاهنامه جدید (اهریمن نامه
يکی از هم وطنان ما با نام مستعار «دودوزه» که در کانادا اقامت دارد شعر بلندی سروده و در وبلاگ خود گذاشته. اين شعر که به سبک شاهنامه سروده شده و «اهريمن نامه» نام دارد  تمامی نکته ها و زيروبم های سبک شاهنامه را دارد و بهر طنزی که در آن هست امروزی و خواندنی  است
 .

29 May 2010

شعر تازه ی سیمین بهبهانی - جای حضور فریاد است

هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش یک نقطه ی نور می بینم
هرچند پیش رو دیوار بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش راه عبور می بینم
هرچند شب دراز آهنگ نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش دل را صبور می بینم
تن کم توان و سر پردرد پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی از عشق و شور می بینم
گر غول در شگفت از من پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را از راه دور می بینم
من کاج آهنین ریشه هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی از مار و مور می بینم
طوفان چو در من آویزد ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی در این شرور می بینم
هر جا خلافی افتاده است جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را در این حضور می بینم
هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم

06 March 2010

سوار خواهد آمد..! اثری جاودانه با آوای گرم داریوش


سوار خواهد آمد : با سروده ی ناب بانوی شعر و ادب پارسی سیمین بهبهانی و آوای همیشه محبوب و گرم داریوش . هدیه چهارشنبه سوری برای سلحشورانی که قرار است با افروختن آتش اهورایی شبی فراموش نشد

http://www.youtube.com/watch?v=AMBm7llizI4

17 December 2009

هنوزم عشق میهن در سرت هست؟

Hila Seddighi
بخوان همدرد من، همنسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی كه خالی مانده از تو / و گلهایی كه پژمرده سر میز

Hila Seddighi recites her poem: "Has 'the love of motherland' got still the same significance for you?"
http://sohrabestann.blogspot.com/2009/12/blog-post_10.html
Source: Sohrabestan

17 August 2009

خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!

شهرهرت

- شهر هرت جايي است که رنگهاي رنگين کمان مکروهند و رنگ سياه مستحب.

- شهر هرت جايي است که اول ازدواج مي کنند بعد همديگر رو مي شناسن.

- شهر هرت جايي است که بهشتش زير پاي مادراني است که حقي از زندگي و فرزند و همسر ندارند.

- شهر هرت جايي است که درختها علل اصلي ترافيک اند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند.

- شهر هرت جايي است که کودکان زاده مي شوند تا عقده هاي پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.

- شهر هرت جايي است که شوهر ها انگشتر الماس براي زنانشان مي خرند اما حوصله 5 دقيقه قدم زدن را با همسران ندارند.

- شهر هرت جايي است که با ميلياردها پول بعد از ماهها فقط مي توان براي مردم مصيبت ديده، چند چادر برپا کرد.

- شهر هرت جايي است که خنده عقل را زائل مي کند.

- شهر هرت جايي است که مردم سوار تاکسي مي شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسيشونو در بيارن.

- شهر هرت جاييه که نصف مردمش زير خط فقرن اما سريال هاي تلويزيوني رو توي کاخها مي سازن.

- شهر هرت جايي است که گريه محترم و خنده محکومه.

- شهر هرت جايي است که وطن هرگز مفهومي نداره و باعث ننگه پس ميرويم ترکيه و دوبي و اروپا و آمريکا و ....... را آباد ميکنيم.

- شهر هرت جايي است که هرگز آنچه را بلدي نبايد به ديگري بياموزي.

- شهر هرت جايي است که وقتي مي ري مدرسه کيفتو مي گردن مبادا آينه داشته باشي.

- شهر هرت جايي است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است.

- شهر هرت جايي است که توي فرودگاه برادر و پدرتو مي توني ببوسي اما همسرتو نه ....

- شهر هرت جايي است که وقتي از دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي کني مي گه: نمي دونم هر چي بابام بگه.

- شهر هرت جايي است که وقتي مي خواي ازدواج کني 500 نفر رو دعوت مي کني و شام ميدي تا برن و از بدي و زشتي و نفهمي و بي کلاسي تو کلي حرف بزنن.

- شهر هرت جايي است كه هر روز توي خيابون شاهد توهين به مادرها و دخترها هستي ولي كاري ازدستت برنمياد.

- شهر هرت جايي است كه مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده.

- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

- شهر هرت جایی است که در مدرسه به بچه ها یاد میدن که جاسوسی والدین و فامیل شان را بکنن.

شهر هرت جايي است كه .........






13 July 2009

A poem by Aadeleh Zamaani

(Persian text only)

سرود از عادله زمانی‌

با ملودی "ای ایران، ای مرز پر گهر" خوانده شود:

ای ایران ای مانده درخطر

شب در آید میرسد سحر

ننگین ماند چهره بدان

نام ایرانٍ تو جاودان

ای دولت سیاه زشت اهرمن نژاد

خیزش وطن دهد فریب تو بباد

آتشفشان این میهن است

گور تو و اهریمن است

ایران زمین، کی مانده درسلطه ناکسین

بر دشمنش تا ابد ننگ وکین

جهل و نیرنگ پشت تو شکست

فرزند میهن به غم نشست

نیرنگ بازان را زبون کنم

من پشت تو سرنگون کنم

در نکبت و جنون تپیده مام میهنم

میهنم، خدا خدا خدای میهنم

با عزم خود بر می کنم،

هرآفت از این میهنم

ایران زمین، کی مانده در سلطه ناکسین

بر دشمنش تا ابد ننگ و کین

بر جا جایت لاله خرمن است،

بر هر کویت کشته من است

صدها دیگر بین که زنده اند،

دل از جان بهر تو کنده اند

ای دولت سیاه زشت اهرمن نژاد

خیزش وطن دهد فریب تو به باد

آتشفشان این میهن است،

گور و تو و اهریمن است

ایران زمین، کی مانده درسلطه ناکسین

بر دشمنش تا ابد ننگ و کین



--
adeleh zamani

07 July 2009

A poem(in Persian) by Saif Farghaani when Moghuls invaded Iranهم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

Stop Violence in Iran !



شعری از سیف فرغانی در ایام حمله مغول


هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان! به نیکی خواهم دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

05 July 2009

Iran Anthem


Stop Violence in Iran !


01 July 2009

An Arminian favourit song adapted to support Moussavitr

27 June 2009

پیام جون The whole world supports freedom in Iran-Joan Baez sings in English and Persian هر کسی که در این دنیا سرش به تنش میارزه مدافع آزادی ایران است

youtube.com/watch?v=B2JMvdDseU4





چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸
پیام جون بائز
به مردم ایران

جهان با دیدن شما به قدرت رفتار غیر خشونت آمیز پی برد. زمانی که با آرامش در مقابل ترس نشسته بودبد، ما صدای غرش شما را از میان سکوتتان شنیدیم و آن را در چشمانتان دیدیم. شجاعت شما ما را تحت تاثیر قرار داده است و فداکاری تان الهامبخش مان است.من از اینکه زنده ام تا شاهد این جنبش باشم، احساس خوشبختی می کنم. دعا ها, عشق و حمایتم را بسویتان می فرستم
جون بائز

Like people around the world, Joan has been following the news of the happenings in Iran, and would like to use this space to say the following:
To the People of Iran:
In you the world sees the power of nonviolence. We hear it in the roar of your silence and see it in your eyes
as you sit down peacefully in the face of terror. We are moved by your courage and inspired by your sacrifices.
I am fortunate to be alive to witness this movement. I send you my prayers, love, and support.
--Joan Baez

They poured across the borders
We were cautioned to surrender
This I could not do
Into the hills I vanished
No one ever asks me
Who I am or where I'm going
But those of you who know
You cover up my footprints
I have changed my name so often
I have lost my wife and children
But I have many friends
And some of them are with me
An old woman gave us shelter
Kept us hidden in a garrett
And then the soldiers came
She died without a whisper
There were three of us this morning
And I'm the only one this ev'ning
Still I must go on
Frontiers are my prison
Oh the winds, the winds are blowing
Thru the graves the winds are blowing
Freedom soon will come!
Then we'll come from the shadow.
Joan Baez The Partisan lyrics

26 June 2009

Neda- Poem translated into French and English b y Daryoush

June 25
Neda la fille d'Iran; Neda the daughter of Iran; ندا, دختر ایرا ن

ندا , ندا , دختر ما

دختر ایرا ن ِ بپا

دختر این حماسها

کشته بدست نا کسا ن

ضجه کشان کربلا

رفته بفردوس ندا

دختر ما , دختر ما

ببین کیها آمده ا ند

شکوه گر از جور خدا

حافظ و رومی بسرا

شیخ اجل برهنه پا

رصد گر ستارها

طو سی آن حماسهای

شاه پا سارگاد بپا

بغض گرفتشا ن صدا

فخر همه - دختر ما

,نترس ندا نترس ندا

ندا , ندا , دختر ما

دختر ایرا ن ِ بپا

دختر این حماسها

برگ گلی است بیریا

خصم بریده ا ش صدا

لیک حما سه ندا

برکند چون سیل ز جا

حکم قبا , زهد و ریا



Une traduction très approximative.

Nédâ la Fille de l’Iran

Nédâ, Nédâ, notre fille,

La fille d’Iran soulevé,

La fille de nos épopées,

Tuée par les démons,

Ceux qui pourtant pleurent le Karbela[1].



Elle est montée aux cieux, notre fille, Nédâ.

Et regarde ceux qui viennent l’accueillir. ا

Morne et plaintifs auprès du Dieu,

Le Roi de Pasargades[2] sombre,

Hâfèz et Roumi en larme,

Les étoiles de Tus, de Neyshapour[3] et de Shiraz,

Elles n’étincellent plus.

Mais tous vantent leurs orgueils, de notre fille Nédâ.

Nédâ, Nédâ, notre fille,

La fille de l’Iran soulevé,

Elle était une feuille de fleure,

Douce, belle et innocente,

Que les démons ont déchirés,

Mais les flambées de rage de notre jeunesse.

Leur brûlera les frocs,

Effondera leur édifice.





A quick English Translation.

Neda, the Daughter of Iran.



Neda, Neda, our daughter,

The daughter of an Iran

Once again on its feet,

The heroine of our epics,

Martyred by demons,

Those who yet howl Kerbela. [4]



She has flown to the heavens, our daughter, Neda.

And look who’s there to greet her?

The king of Pasargadae standing gloomy,[5]

Hafez and Rumi in tears,

The stars of Tus, Neyshapour and Shiraz[6] gleam no more,

They are angry with the God!

Yet all are proud of our daughter, Neda.



Neda, Neda, our daughter,

The daughter of an Iran,

Once again on its feet.

The girl of all our epics,

A delicate blossom she was,

Suave, beautiful and pure,

Torn by demons,

Yet the flames of our rage,

Shall burn their edifice and end the reign of cant.









[1] La tragédie de Kerbela au septième siècle où le petit-fils du prophète Mohamed et ses compagnons, prétendant se sont fait massacrés par le Calife. Les chiites dures

[2] Se réfère au Roi Cyrus le Grand.

[3] Se réfère au Ferdowssi, le père des épopées perses né au Tus en dixième siècle et au Omar Khayyam le grand figure de la science et poésie perse du onzième siècle. L’étoile de Chiraz se réfère au Saadi le grand penseur aphoriste et poète du treizièmes siècle (Hâfès ayant été mentionné par nom).

[4] Refers to seventh century tragedy of Kerbala where the grandson of Prophet Mohammad and his cohorts, claiming the caliphate, were massacred by the Caliph Yazid in the seventh century.

[5] Refers to Cyrus the Great.

[6] Refers successively to Ferdowsi, the tenth century epic poet born in Tus, to Omar Khayyam the great man of science and poetry on the eleventh century and to Saadi the thirteen’s century thinker, aphorist and poet.
7:39 PM | Add a comment | Permalink | Blog it | News and politics

25 June 2009

Poem by Simin Behbahani سیمین بهبهانی: خاک مرا به باد مده

گر شعله های خشم وطن / زین بیشتر بلند شود

ترسم به روی سنگ لحد / نامت عجین به گند شود

پر گوی و یاوه ساز شدی، / بی حد زبان دراز شدی
ابرام ژاژخایی ی تو / اسباب ریشخند شود

هرجا دروغ یافته ای / درهم چو رشته بافته ای
ترسم که آنچه تافته ای / بر گردنت کمند شود

باد غرور در سر تو، / کور است چشم باور تو
پیلی که اوفتد به زمین / حاشا دگر بلند شود

بر سر کله گشاد منه، / خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب / پابوس آبکند شود

بس کن خروش و همهمه را، / در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا / گریان و سوگمند شود

***

نفرین من مباد تو را / زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود، / خاطر مرا نژند شود

خواهی گر آتشم بزنی / یا قصد سنگسار کنی
کبریت و سنگ در کف تو / خاموش و بی گزند شود

سیمین بهبهانی
۲۵ خرداد ۱٣٨٨